سفارش تبلیغ
صبا ویژن

وبلاگ شخصی پیمان زارعی

تقدیم به کسی که بهترین روزهای عمرم با اون در حال گذره.


 

من و تنهایی و یک شمع ،‏
خدایا !
 نکند بادی بیاید




 

این جمله رو شنیدی؟



( میدونی بازیه روزگار چیه ؟ این که تو چشم بزاری و من قایم شم اونوقت تو یکی دیگه رو پیدا کنی)
نمیدونم . امروز یهو این جمله اومد تو ذهنم که نکنه یکی دیگه رو پیدا کردی و منو به خاطر این میخوای از یاد ببری.
نکنه واست اونی نبودم که میخواستی.
نکنه با حرفام رنجوندمت و تو جای دیگه ای دنبال محبت گشتی.
نمیدونم .نمیدونم. به خدا دارم دیوونه میشم.آخه واسه چی یهو باهام این کارو کردی. چرا یهو بهم گفتی ترکم کن.
چرا داری میگی فراموشم کن.چرا دیگه نمیخوای دوست داشته باشم ؟چرا ... چرا...چرا...
خدایا آخه چی شده . مگه من چیکار کردم. مگه بهش بد کردم؟ مگه کاری خواسته که واسش نکردم؟
حتی به خاطر اون آبرومو پیش همه از دست دادم. تو دانشگاه آبروم رفت، تو خونواده ام کسی که نباید میفهمید فهمید، تو شهر.حالا هر وقت میرم دانشگاه همه یه جور دیگه نگام میکنن.
همه با خودشون میگن اینم یکی از اوناستا.حالا هر وقت تو خونه اونو می بینم اونم یه جور دیگه بهم نگاه میکنه
حتی نمی دونی که چه حرفایی که بهم نزد. اما مهم نیست ، هیچ اشکالی نداره من حاضر شدم به خاطر تو آبروی خودمو ببرم اما تو چی.
حتی حاضر نیستی به خاطر من یه ذره مقاومت کنی.حاضر نیستی به خاطر من آبروتو از دست بدی.
حتی با دروغایی که بهم گفتی کنار اومدم، گفتم اشکالی نداره بچگی کرده .



حالا که به گناهش اعتراف کرده تو چرا نبخشیش.
تو حاضر نیستی یه لحظه فکر کنی که به خاطر من واسه چی باید یه ذره تلاش کنی.
حالا تو خونه نشستی و به من داری می خندی که من چقدر خر بودم که دلمو دادم دست تو.
اشکال نداره بخند، بخند منم دوست دارم تو شاد باشی.مهم نیست با چی شادی مهم اینه که شادی.
تو فکر می کردی من هیچی در مورد تو نمیدونم ، فکر می کردی سرم مثل کبک تو خودمه و ... اما اشتباه فکر می کردی.فقط نمیخواستم به روت بیارم.
حرفای دوستات تک تکشو یادمه.همشو.اما بازم مهم نیست ، مهم اینه که تو رو شاد ببینم.همیشه و در همه حال.
اگه بدون من شادی پس شاد باش و شاد بمون.


 

نمیدونم چقدر دیگه باید از دلتنگی بنویسم
نمیدونم تا کی اینجوری بی روحم
نمیدونم تا کی باید اینجوری غم تو صورت پیدا باشه.
یادته وقتی همدیگرو دیدیم.یادته وقتی که تو چشام زل زدی.
یادته وقتی دستامو گرفتی ، اون موقع داشت دستات می لرزید.
دستاتو محکم گرفتم ،گرفتم و تو هم گفتی چرا داری می لرزی؟
آره هر دومون داشتیم می لرزیدیم . اون موقع احساس کردم که تو واسه همیشه مال منی .به خودم
تعلق داری اما امروز فهمیدم نه. نه تو به من تعلق نداری تو واسه من نیستی ، من واسه تو نیستم.
تو...تو با این کارت منو از خودت رنجوندی.با این کارت دلمو شکوندی اما ...اما من
بازم منتظرم ، بازم منتظرم که بهم بگی دوستت دارم.
هنوزم منتظرم که بهم بگی مال منی ، که بگی هیچ کسو هیچ چیزی جز مرگ نمی تونه ما رو از
هم جدا کنه .راستی یادته اینو گفتی؟
گفتی هیچ چی جز مرگ نمی تونه مارو از هم جدا کنه، اما خودت
رفتی و منو از خودت جدا کردی.نمیگم نامردی نمیگم بی وفایی
نمیگم .... چرا دروغ بگم آره بی وفایی خیلی بی وفا.بیشتر از اون چیزی که فکرشو بکنی.
اما با این کارات بازم دوستت دارم .بازم منتظرم برگردی .بازم منتظرم و منتظرت می مونم.


 

دنیای عجیبیه و ما انسانها عجیبت تر از



این دنیا.....راستی آخرش چی میشه ؟



بی خیال هرچه بادا باد...



هفت شهر عشق را عطار گشت



او هنوز اندر خم یک کوچه است



وآن یکی اندر خمش گم گشته است



وآن دگر هم عاشق است و خودپرست



من در این حیرت سرا وا مانده ام



عاشق هستم ؟ واله هستم ؟ یا که مست ؟


 

 Joseph and Mary Admiring Their Son are Joined by a Trio of Angels Who are No Less Impressed Giclee Print










ای پادشه خوبان داد از غم تنهاییدایم گل این بستان شاداب نمی?مانددیشب گله زلفش با باد همی?کردمصد باد صبا این جا با سلسله می?رقصندمشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کردیا رب به که شاید گفت این نکته که در عالمساقی چمن گل را بی روی تو رنگی نیستای درد توام درمان در بستر ناکامیدر دایره قسمت ما نقطه تسلیمیمفکر خود و رای خود در عالم رندی نیستزین دایره مینا خونین جگرم می دهحافظ شب هجران شد بوی خوش وصل آمد دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآییدریاب ضعیفان را در وقت تواناییگفتا غلطی بگذر زین فکرت سوداییاین است حریف ای دل تا باد نپیماییکز دست بخواهد شد پایاب شکیباییرخساره به کس ننمود آن شاهد هرجاییشمشاد خرامان کن تا باغ بیاراییو ای یاد توام مونس در گوشه تنهاییلطف آن چه تو اندیشی حکم آن چه تو فرماییکفر است در این مذهب خودبینی و خودراییتا حل کنم این مشکل در ساغر میناییشادیت مبارک باد ای عاشق شیدایی



ارسال شده در توسط پیمان زارعی عمرآبادی